اصطلاح روانشناسی زرد با انتشار یک لیست جاهلانه از سازمان نظام روانشناسی بین مردم باب شد و نگرانیهایی به وجود آورد. اصطلاحی بدون ریشه که بعد دیگری از سواد پایین اساتید و تحصیل کردههای ایران را نمایان کرد. در کل دنیا هر کسی جایگاهی دارد، به جز کسی که خبر از این جایگاهها ندارد. سخنران انگیزشی وظیفهی مشخصی دارد؛ یک کوچ وظیفهی مشخصی دارد. ما نمیتوانیم به کار کوچینگ عنوان روانشناسی یا مشاوره را تحمیل کنیم. ما گاهی هم نیاز ضروری به یک سخنران انگیزشی داریم: در زمانی که در یک قدمی هدف بیروح شدهایم.
روانشناسی زرد یعنی چه و به چه کسی باید گفت روانشناسنما یا روانشناس زرد؟
پاسخ این سوال اهمیتی بیاندازه دارد و قطعا این صحبت با هر آنچه در این مملکت کپی/پیست شنیدهای تفاوت دارد.
آنچه اینجا دریافت میکنی
راهنمای ضروری شناخت روانشناس زرد
متن صحبتهای این برنامه از رادیو طرح طلایی علی عربی
من کسی هستم که تا به امروز افراد بیشماریو به کلینیکهای روانشناسی و دفترای مشاوره ارجاع دادم. از مراحل اخذ مدرک ۹۹ درصد روانشناسها خبر دارم و امروز میخوام بگم، واقعا زرد، به چه معناست.
علی عربی هستم کوچ و استراتژیست زندگی و کسب و کار.
با همین گزارش شروع میکنیم.
روانشناس نما کیست؟
اول از همه، وقتی میگیم زرد، روی صحبت با افرادیه که بدون سواد کافی دارن فعالیت میکنن. نام زرد برای این افراده. و چه کسی سواد پایین داره؟ تو هر حرفه، میتونی بگی فردی پایین ترین سوادو داره که حتی حیطههای فعالیت خودش رو نشناسه. یک مکانیک که تفاوت کار سیم کش و جلوبندی رو نمیدونه. یک مشاور که تفاوت بین مشاور، کوچ و منتور رو نمیدونه. صحبت از سواد کسیه که روی یک کوچ، نام روانشناس میذاره. این گزارش قبل از هر چیز نشون از سواد بسیار پایین توی این حوزه داره.
فکر کن یک روانپزشک تفاوت فعالیت روانشناسی رو با روانپزشکی ندونه، بعد مشکلات اقتصادی و کم شدن مراجع ها رو تقصیر روانشناسها بدونه و بی خبر از اینکه چیزی هم به نام روانشناس وجود داره، روی روانشناس اسم روانپزشک زرد بذاره.
این روانپزشک پیشت چقدر میتونه اعتبار داشته باشه؟ قطعا نام زرد برای خودشه. موضوع به همین سادگیه. کسی که به پریسا نصری میگه روانشناس زرد، هیچ چیز از کوچینگ نمیدونه و این حد از سواد پایین، صلاحیت پرداختن به فعالیت خودش رو هم از نظر من سلب میکنه. اخیرا یک لیست هم از نام روانشناسهای زرد منتشر شد که اسم ماهان تیموری داخلش بود. فهم این که فعالیت ماهان تیموری رسما هیچ شباهتی به مشاور نداره دیگه واقعا نیاز به سوادم نداره. هر روانشناس یا روانپزشک یا مشاور یا حتی کوچ، که هر شکل صحبت دو نفره رو مشاوره ببینه، هیچ چیز از چارچوب حیطهی خودش نمیدونه.
فعالیت شدید روانشناسها برای بستن فعالیت کوچینگ داخل کشور چه چیزی رو نشون میده؟ نیازمندی مالی شدید. برای همه روشنه که موضوع انسانیت نیست. و توی هر بازاری، چه کسی نیازمند میمونه؟ کسی که نتایج و دستاوردای واقعی خوب نداره.
اگه کف گیر به ته دیگ خورده، پیشنهاد من اینه که به جای تلاش برای تخریب بازاری که تصور میشه مشتریو قاپ زده، مشکل رو تو یک بازار به شدت پر رونق تر دید. بازاری که یک مافیای بزرگ پشتش داره و داره بیسوادهای مدرک به دست تحویل جامعه میده.
معایب و مافیای روانشناسان زرد
من از نزدیک افرادی رو میشناسم که مقالههای آی اس آی و رسالههای نچسب بیشتر از ۹۰ درصد دکترهای روانشناس و روانپزشک و مشاورای عزیز رو مینویسن. این موضوع این قدر علنی شده که امروز ما موسسه برای چنین کارایی داریم. صفر تا صدو براتون انجام میدن. حتی کتاب مینویسن. مقاله آی اس آی ده میلیون تومن، ۵۰ میلیون تومن میدی و کتابت رو چاپ شده پشت در تحویل میگیری.
وضع از اینم بدتره.
وضع به جایی رسیده که کسی بدون آشنا و پول هیچ امید به مصاحبه فرمالیته دکتری نداره. مقاله معتبر تو مجلات معتبر لازمه. و اینجا معتبر رو کی تعیین میکنه؟ این مقالهها اکثرا ترجمه مقالههای خارجیان با یک مقدار تغییر تو جمله بندی. و صاحب این مجلات معتبرم، اساتید عزیزی هستن که با دانشگاهها ارتباطات لازم دارن. مجله ی خارج از این لیست قراردادی، کلا صلاحیت لازم نداره و معتبر نیست. من همه رو متهم نمیکنم اما متاسفانه خروجی این نظام آموزشی، در بیشتر مواقع یک فاجعهست.
خیلی مشخصه که این خروجی نمیتونه دستاورد مالی خوب در پی بیاره. اینجا مقام و مدرک راحت به دست میاد اما تا مشکلی حل نشه و تا انسان به مقام لیاقت نرسه، دستاوردی توی زندگی مردم حاصل نمیشه و در نتیجه، دستاورد مالی هم برای شخص نداره. نتیجه میشه همین چنگ اندازی و تهیه گزارش و لیست روانشناسهای زرد که خودش یک بخش دیگه از سواد پایین رو نشون بده.
بله واقعا کشور پر از مشاورا و روانشناسهای زرده، کسی که واقعا مدرک داره، دفتر داره و تحت عنوان روانشناس فعالیت میکنه اما چیزی از حیطهی خودش نمیدونه و نتایجی به بار نمیاره. کسیه که جلسات بیپایانش رو فقط برای پیش کشیدن جلسه بعدی برگزار میکنه و یک مشکل ساده رو سال های سال کش میده. نه قدرت حلش رو داره و نه میخواد که حل بشه.
اگر نظارتی وجود داشت توی تلویزیون ملی یک کوچ با نام مشاور تقلبی معرفی نمیشد و اگر میشد حتما عواقب داشت. کوچ یعنی همراه، وظیفهش کاملا متفاوت و کاملا روشنه. قبلا بارها از تفاوتش صحبت کردم.
اگر ۹۰ درصد مردم به سمت کوچ ها میان جوابش رو باید توی نتایج کار روانشناسها پیدا کرد. من فردی رو میشناسم که هفت سال تموم هر هفته برای یک اضطراب سطحی پیش روانشناس و روانپزشک و مشاور بوده، و امروز به تمام مشکلات هفت سال قبلش، اعتیاد به دارو هم اضافه شده.
تفاوت کوچینگ با مشاوره و روانشناسی، نه میدانند نه میگویند
وظیفه کوچ انرژی بخشیدن و همراهیه. مسیر هر کسی متفاوت از بقیهست، کوچ کل مسیرا رو تا انتها نرفته و ادعایی هم نداره، اما یک همراهه پر از تجارب و دانشه و برای وقتی که روح از بدن خارج میشه و انسان خالی میمونه، وجودش یک ضرورته. کوچ همون کاریو برای زندگی و کسب و کار میکنه که مربی فوتبال برای تیم انجام میده.
توی مسیر، کوچ کنارت قرار میگیره اما مشاور پشت سر. مشاور بر اساس اطلاعات همراهی میکنه. اطلاعاتی که خودش تجربه نکرده اما به هر حال توی یک فضای آکادمیک دربارهاش دانش پیدا کرده. چه مشاور چه کوچ، نباید هیچ باید یا نبایدی رو القا کنن. هر دو باید با استفاده از تکنیک، کمک کنن تا مراجع با پاسخهای خودش به جواب برسه. مهارت اصلی یک کوچ، پرسش سوالای درسته و لازمهی کارش، وجود انرژی لازم. در مقابل این دو تا، منتور کسیه که یک مسیر خاص رو طی کرده و حالا داره دقیقا همون مسیرو همراه تو میاد و توی مسیر جلوتر از تو قرار میگیره تا دستت رو بگیره. منتور باید و نباید رو خیلی قاطع مشخص میکنه.
این سه، تو خیلی موارد همپوشانی دارن، یک مشاور خیلی جاها میتونه یک کوچ بشه. اما باید بدونه که توی یک لحظهی خاص دقیقا داره چه کاریو انجام میده. الان مشاوره یا کوچ یا منتور؟
و به گفته و تحلیل دقیق دکتر بروس لیپتون، دکترای ژنتیک و اپی ژنتیک، نامزد جایزه نوبل، روانشناسی علمی نیست. روانشناسی از تئوری هایی ساخته شده که ممکنه بیست سال دیگه به طور کل به یک شکل دیگه باشه. همین امروز یک سوم درمانای پزشکی اثر پلاسیبوئه. یعنی اثر تلقینی غیر واقعی. طبق هرم علم، روانشناسی راس این هرمه و بر پایه فیزیک نیوتون هست که اساس جهان رو ماده میبینه، اما امروز اساس جهان دیگه ماده نیست. نسبیت و مکانیک کوانتوم فیزیک نیوتون رو کنار گذاشت چون فهمید ماده نیست که اهمیت داره و اساس جهان فیلد انرژیه. پزشکی و روانشانسی به تبعیت از تغییرات ریشه ای هرم علم باید به سمت انرژی حرکت کنن اما به علتای بزرگ سیاسی و اقتصادی صنعتهای بزرگ جهان، هرگز اجازه ورود به فیلد انرژی رو پیدا نکردن و شاید هرگز نکنن.
پس کوچینگ که خیلی انعطاف پذیره و بدون هیچ ادعا، با یک سیل انرژی همراهی میکنه، و مثل روانشناسی هرگز برچسب اختلال نمیزنه، امروز اهمیت بیاندازه بالا داره. اما کوچی هم که حیطه فعالیت خودش رو ندونه یک کوچ واقعی به حساب نمیاد.
سودجویی مشاوران و روانشناسان تقلبی
تا به امروز سعی داشتم افراد رو به سمت کلینیکای روانشناسی و دفترای مشاوره بفرستم اما جملههایی مشابهی از بیشتر از هزار نفر شنیدم که اینجا میگم. به من میگن ما پیش هر مشاوری که نام ببری رفتیم، و الان حاضریم ده برابر بدیم اما نتیجه خوب به دست بیاریم، این افراد فقط به فکر منافع شخصی ان.
خیلی خوبه که روانشناسها زرد واقعی، امروز به جای حمله و نمایان کردن یک بخش دیگه از سواد پایین، به این فکر کنن که واقعا چرا کف گیر ته دیگ خورده؟
چرا کوچ های اینستاگرامی که ده برابر شما هزینه جلسات خصوصی شونه، ده برابر شما مراجع دارن؟
منطقی تر نیست فکر کنین این افراد همه بدون شک یک بار پیش شما اومدن؟ که یک بار خواستن یک دهم هزینه رو هم امتحان کنن؟ چرا با شما نموندن؟
روانشناس نما کسیه که دقیقا به نام روانشناس و با مدرک توی دفتر نشسته و کاری ازش ساخته نیست. کسیه که مردم فقط برای اعتبار مدرک وزارت علوم بهش مراجعه میکنن اما نه انرژی و همراهی یک کوچ رو داره، و نه سواد کافی برای درک راه و چاه یک مشاور.
در پایان بگم، افرادی هم سراغ دارم که مقالههای واقعی آی اس آی دارن، پی اچ دی واقعی دارن و تفاوت کارشون رو با کار یک کوچ خیلی خوب میدونن. اما شدیدا انگشت شمارن.
توی این صحبت هیچ دفاعی از افرادی که اسم شون رو آوردم یا کوچهای اینستاگرامی نداشتم. کوچهای خوب از تعداد روانشناسها و مشاورای خوب هم کمترن. شاید از تعداد انگشتای دست بیشتر نباشن. چون به طور کل سواد توی این کشور جایگاه پایین داره. و این هم به نظام آموزشی برمیگرده. اینجا فقط خواستم از معنای واقعی روانشناس زرد صحبت کنم.
از این که چرا مردم حاضر به پرداخت مبالغ بالاتر هستن.
طلایی باشی