چرا در روابط سمی باقی می‌مانیم؟ راهکاری برای بازگشت به عزت نفس و جذب روابط سالم

چرا در روابط سمی باقی می‌مانیم؟ راهکاری برای بازگشت به عزت نفس و جذب روابط سالم
چرا در روابط سمی می‌مانیم و عزت نفس ما نابود می‌شود؟ با مفهوم ناهماهنگی شناختی آشنا شوید و راهکار عملی بازسازی عزت نفس و جذب روابط سالم را بیابید. دریابید چگونه مدارک ارزشمندی برای خود جمع‌آوری کنید و از چرخه‌ی معیوب روابط سمی رها شوید.

آیا تا به حال در رابطه‌ای بوده‌اید که با تمام وجودتان برای حفظ آن تلاش کرده‌اید، اما هر روز احساس بی‌ارزشی و کوچک‌تر شدن کرده‌اید؟ آیا حس کرده‌اید که عزت نفس‌تان در حال نابودی است، اما قادر به ترک آن رابطه نیستید؟ شاید از خود پرسیده‌اید که چرا با وجود آگاهی از مشکلات، باز هم در یک رابطه‌ی آسیب‌زا باقی می‌مانید؟ در این مقاله، به ریشه‌ی این معضل می‌پردازیم و راهکارهایی عملی برای بازسازی عزت نفس و جذب روابط سالم ارائه می‌دهیم. با ما همراه باشید تا یک بار برای همیشه، دلیل این اتفاق را بیابید و مسیر تغییر را آغاز کنید.

 

تماشا در یوتوب

 

ناهماهنگی شناختی: ریشه‌ی اصلی مشکلات روابط سمی

هیچ‌کس دوست ندارد وارد یک رابطه سمی شود. در آغاز یک رابطه، زمانی که عشق و هیجان شما را فرا گرفته است، تشخیص نشانه‌های اولیه مشکلات دشوار به نظر می‌رسد. وقتی دل می‌لرزد و نشانه‌هایی را می‌بینید که به نظر می‌رسد طرف مقابل همان کسی است که همیشه آرزویش را داشتید، حتی تصور اینکه روزی مورد بی‌احترامی قرار بگیرید و حالتان از روز اول هم بدتر شود، سخت است.

مشکل اصلی این است که در این مرحله، به شهود درونی خود اعتماد نمی‌کنید و اولین نشانه‌های بی‌احترامی را توجیه می‌کنید. شاید در ابتدا از بی‌احترامی ناراحت شوید، اما به سرعت با خودتان فکر می‌کنید که نباید یک رابطه‌ی خوب را به این سادگی از بین برد. همین نقطه‌ی آغاز، جایی است که رفتار شما با باورهایتان متناقض می‌شود. شما در شرایطی باقی می‌مانید که همیشه به دیگران توصیه کرده‌اید که نباید در آن بمانند؛ به دیگران گفته‌اید که لیاقتشان بیشتر از این است و باید سریع‌تر از چنین رابطه‌ای خارج شوند، اما خودتان قادر به انجام این کار نیستید.

این وضعیت، که در آن افکار و باورها با رفتار شما دچار تناقض می‌شوند، در روانشناسی به عنوان ناهماهنگی شناختی (Cognitive Dissonance) شناخته می‌شود. ناهماهنگی شناختی، حالتی است که در آن مغز شما برای حل تعارض بین آنچه باور دارید و آنچه انجام می‌دهید، دست به کار می‌شود. این تناقض، می‌تواند به شدت عزت نفس شما را تخریب کند.

 

گذشت اشتباه: گام‌هایی در مسیر بی‌ارزشی

همه چیز از زمانی شروع می‌شود که پس از اولین بی‌توجهی یا بی‌احترامی، به جای اعتماد به شهود خود و جسارت مطرح کردن موضوع با آرامش، سعی می‌کنید شرایط طرف مقابل را درک کنید. شاید با خودتان فکر کنید که او استرس کاری بالایی دارد، یا جامعه در شرایط سختی است، یا شاید امروز مشکل خاصی داشته و شما باید همدم و یاری‌رسان او باشید.

در نهایت، بدون هیچ گفت‌وگوی جدی، با این موضوع کنار می‌آیید و وقتی همه چیز دوباره خوب به نظر می‌رسد، از آن می‌گذرید. به نام عشق می‌گذرید. وقتی دوباره آرامش به رابطه برمی‌گردد، حتی سعی می‌کنید درباره‌ی آن روز تلخ صحبت نکنید تا مبادا رابطه “کدر” شود. شما حتی از حرف زدن درباره‌ی آن روز ناراحت می‌شوید و برای فرار از این ناراحتی، آن را فراموش می‌کنید. با چسباندن برچسب “آدم بزرگ، بخشنده و باشعور” به خودتان، قبول می‌کنید که شما فرد فهمیده‌ی این رابطه هستید.

اما حقیقت این نیست. شما در حال تضعیف خودتان هستید و آرام آرام در حال شکستن هستید. متأسفانه، این رفتار شما، راه را برای بی‌احترامی‌های بیشتر باز می‌کند، زیرا هیچ تلاش محکم و جدی برای بستن این مسیر انجام نشده است. با هر بار گذشت و نادیده گرفتن، شما بی‌ارزش‌تر می‌شوید، حتی اگر گاهی طرف مقابل با ابراز پشیمانی سعی کند خلاف آن را به شما نشان دهد.

 

مغز شما و جمع‌آوری «مدارک بی‌ارزشی»

تمام این روند به ذهن شما بازمی‌گردد. زمانی که دچار ناهماهنگی شناختی هستید و بین آنچه درست می‌دانید و آنچه در واقعیت انجام می‌دهید، تناقض وجود دارد، مغز شما در باوری که از شما ساخته است، سردرگم می‌شود. مغز به دنبال حقیقت و مدرک می‌گردد تا از این سردرگمی رها شود. با خود می‌گوید: بالاخره کدام درست است؟

شما می‌دانید که رفتار صحیح چیست؛ یک عمر باور مشخصی درباره‌ی خود و ارزش‌تان در روابط داشته‌اید؛ خط قرمزهای مشخصی برای خود تعیین کرده‌اید و دیگران را نصیحت کرده‌اید، اما اکنون چرا رفتار شما تا این حد با این باورها متفاوت است؟ همیشه، رفتار شما نشان می‌دهد که واقعاً چه کسی هستید، نه حرف‌ها و باورهایتان. رفتار شما واقعیت را نشان می‌دهد.

و مغز شما، که از سردرگمی در درک شما از خودتان متنفر است، به دنبال «مدرک» می‌گردد تا بی‌ارزشی شما را به خودتان ثابت کند. اینگونه است که ابتدا رفتار طرف مقابل را برایتان توجیه می‌کند و سپس، بی‌ارزشی شما را در برابر او. کم‌کم با خود می‌گویید: “شاید من واقعاً در حد او نیستم”، “شاید او واقعاً آدم مفیدتری است و کار مفیدتری انجام می‌دهد”، “شاید واقعاً مشکل از من است”، “شاید خود من در این شرایط باعث مشکلات روحی او شده‌ام.”

و مغز شما شروع به جمع‌آوری مدرک می‌کند. هر لحظه‌ای که در زندگی‌تان اشتباهی می‌کنید یا کم می‌آورید، در پرونده‌ی بی‌ارزشی‌هایتان ثبت می‌شود. زیرا مغز به دنبال حل معادلات است و نمی‌تواند تناقض را قبول کند؛ این سیستم تکاملی آن است.

 

گرفتار در حلقه‌ی بازخورد منفی: جذابیت صفر و رهاشدگی

این روند این‌گونه ادامه پیدا می‌کند که با هر بار تحقیر بیشتر، ارزش شما در نظر خودتان کمتر می‌شود. این کاهش ارزش، خود باعث رفتار بدتر شما می‌شود (مانند پرخاشگری‌های بیشتر، دنبال کردن‌های بیمارگونه، ارسال هزاران پیام و زنگ زدن‌های مکرر، شکاکی‌ها) و در نتیجه، رفتار بدتر طرف مقابل را به دنبال دارد (همان چیزی که از آن می‌ترسیدید، سرتان می‌آید). و این هر بار، باعث بی‌ارزشی بیشتر شما می‌شود و به یک مدرک جدید در پرونده‌ی بی‌ارزشی‌تان تبدیل می‌گردد.

شما در یک حلقه‌ی بازخورد منفی (Feedback Loop) گرفتار می‌شوید و این ارزش تا جایی پایین می‌رود که جذابیت شما بالاخره به صفر می‌رسد. و وقتی جذابیتتان به صفر رسید، طرف مقابل به هر بهانه‌ای که شده، از شما جدا می‌شود؛ شما را طرد می‌کند. یک‌دفعه می‌رود، یا خیانت می‌کند. شما نیز با عزت نفسی نابود شده، دیگر فقط اشتباه می‌کنید.

 

مشاوره‌های اشتباه و چرخه‌ی معیوب تکرار روابط سمی

در این نقطه، ممکن است به سراغ مشاوره بروید تا کمک بگیرید. اما هم دیر شده و هم نگاه شما به مشاوره اشتباه است. شما می‌روید تا ببینید چه کاری هست که می‌شود همین امروز انجام داد تا همه چیز عوض شود. اولاً، در ۹۹ درصد مواقع هیچ راهکار این‌قدر سریعی وجود ندارد و این فکر، خودش باعث اشتباه‌های بزرگ دیگری است. ثانیاً، اگر هم وجود داشته باشد، شما دیگر قادر به انجامش نیستید.

زیرا در این رابطه برای خودتان یک موجود بی‌ارزش تعریف شده‌اید و دیگر عزت نفس برای «جسارت اقدام بزرگ» باقی نگذاشته‌اید. یا از اینجا به بعد در بدترین شرایط ممکن به رابطه ادامه می‌دهید و با رفتارتان به مغزتان کمک می‌کنید این ارزش صفر را هم هضم کند، چون دیگر بهم زدن و جدایی از شما برنمی‌آید و فکرش هم ترسناک است. یا کاملاً طرد می‌شوید، به اجبار جدا می‌شوید، و برای فرار از درد، وارد یک رابطه‌ی تازه می‌شوید. اما این رابطه‌ی تازه نیز از همان اول شکست‌خورده است و خیلی زود می‌بینید آن آدم جدید هم دارد دقیقاً همان رفتارها را با شما می‌کند.

 

تنها دلیل ماندن در رابطه‌ی سمی: عزت نفس آسیب‌دیده

در ابتدا پرسیدم چرا در رابطه‌ای می‌مانید که مدام در آن بی‌احترامی می‌بینید؟ آیا دوستش دارید؟ یا بهم زدن و فکر یک رابطه‌ی بهتر ترسناک است؟ علت فقط و فقط عزت نفس است. عزت نفسی که از کودکی با سبک دلبستگی ناایمن اضطرابی آسیب دیده و با بی‌حرمتی‌های این رابطه، با ناهماهنگی شناختی و افتادن در حلقه‌ی بازخورد منفی، پایین‌تر هم رفته است.

این وضعیت، باعث رفتارهایی شده است که از هر چه می‌ترسیدید، سرتان می‌آورد. زنگ‌ها و پیام‌های بی‌شمارتان که در نهایت به بلاک شدن و توهین و بی‌ارزشی مطلق می‌رسد، همگی از پیامدهای این عزت نفس آسیب‌دیده هستند. به همین علت است که شما همیشه روابط بد مشابهی را تجربه می‌کنید. به همین علت است که قبل از بازسازی خودتان، یا می‌خواهید یک رابطه‌ی نابود شده را سریع درست کنید، یا یک رابطه‌ی تازه شروع کنید.

در حالی که، وقتی به این نقطه، یعنی ارزش صفر، رسیدید، دیگر فقط می‌توانید از «خودت» شروع کنی. باید ارزش پیدا کنی. زیرا رابطه برای آدم بی‌ارزش نیست. باید روابطت را با مردم باز کنی اما به رابطه فکر نکنی.

 

تنها راهکار: جمع‌آوری «مدارک ارزشمندی» برای خودت

وقتی شرایط به جایی رسیده که ارزش خود را از دست داده‌اید، تنها یک راه پیش رو دارید: اثبات ارزشمند بودن خود به خودتان. باید مدارک ارزشمندی برای خودتان جور کنید تا معجزه در زندگی‌تان اتفاق بیفتد؛ تا آدم‌های درست سر راهتان بیایند؛ تا بهترین رفتارها را حتی از غریبه‌ها ببینید.

علت این همه برنامه‌ی توسعه‌ی فردی و مکمل برنامه‌ریزی ناخودآگاه در دوره‌ی بازگشت به عشق نیز همین است: تا یک دنیا مدرک برای اثبات ارزشمندی برای مغزتان، و ذهن ناخودآگاهتان جور کنید تا معجزه اتفاق بیفتد. تا اگر قرار است این رابطه به سرانجام برسد، به بهترین شکل این اتفاق بیفتد. و اگر سرانجامی نیست، بتوانید بگذرید و جا را برای جذب یک رابطه‌ی سالم باز کنید.

این دوره، یک سفر برای بازگشت به خود است، با فرمولی که دستاوردهای ثبت شده در زندگی چند هزار شرکت‌کننده داشته است. اما با این وجود، در قسمت بعد این مجموعه یک راهکار عملی و مهم برای وقتی که در لوپ بی‌ارزشی گیر افتاده‌اید، به شما معرفی خواهیم کرد.

۵/۵ - (۱ امتیاز)
برای دوستان ارسال کن
Email
Twitter
WhatsApp
Telegram

دوره‌ی جامع بازگشت به عشق

مسیری عملی و آزموده برای رسیدن به خود و رابطه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

تماشای ویدیوهای کامل در یوتوب ما: